vrijdag 21 augustus 2009

هویت ما،ایران ما

و من کجا هوویتم را پر بهانه ،به جا گذشته ام
و من کجای مرز بودن و بودنم به انتظار نشسته ام
و کجا به باورم نشیند این همه درماندگی
و تا کجا می‌‌رساند این همه درندگی
این دد منشان هم خون ما نیستند
این خنجر به دستان بیرحم هم زبون ما نیستند
ایرانی‌ خنجر بر هوویت ایرانی‌ نمی‌‌کشد
ایرانی‌ چاقو به پوسته یه هم دردش نمی‌‌زند
ایرانی‌ سال‌ها به پای باور‌های خود جنگیده است
و هیچ گاه لگد بر کاخ آزادی خود نزده است
این وحشیان افسار گسیخته
چون مور و ملخ در کشور پر از افسانه
خشمگین و قمه به دست و مست قدرت
نکردند چاره که ایرانی‌ تا به کی‌ میاورد طاقت
این همه سینه یه زخم خرده ، پهلوی شکسته، و قلب دریده
میرسونه این مردم با قیرتو به یه نقط چاره
نفهمیدید ایرانی‌ هر قوم و هر کشوری نیست،
نفهمیدید آریائی راه حالش چکش و زور و زبر نیست
نفهمیدند طاقت ما اندازه داره،
برادر کشی و ناموسه ما یه دنیا قیمت داره
نفهمیدند این یه مشت خاک ما
می‌شه تمام هویت ما
نفهمیدند ذلت و مردن برای ما
باکی نیست در راه آزادی ما
به امید ایرانی‌ سبز و آزاد


آرام