vrijdag 31 juli 2009

دشمن خانگی


و چه سخت می‌گذرد این روز ها
و چه تلخ می‌نشیند در لایه‌های دلم
و چه تلخ است مزه ی گس بی‌ خانگی
و من کجای مرز بودنم؟
و من
در کدام نقطه خاکم بیتوته کرده ام؟
اسلحه کدام دشمنم شقیقه‌ام را نشانه گرفته است؟
خنجر کدام خائن خانگی بر پهلویم نشسته است؟
و رنگ سبز من امروز به رنگ چرک و درد میشود
و بر رنگ سبز من امروز لکه‌های خون نشسته است
و من چه بی‌ محابا به دل‌ دشمن تاخته ام
و من چه دلیرانه بر سر حق بودنم پا به پا ایستاده ام
و من امروز چه بی‌ طاقت میروم تا مرز بودنم
و امروز من می‌‌گویم که من خود بودنم.

به امید آزادی ایران سبزمان

آرام

Geen opmerkingen:

Een reactie posten